خانه مجازی محمد رضا بابائی
يك شب انگار عده اي آشنابا بيل و كلنگ و گهواره آمدندتمام روياهايم را واژه به واژه ويران كردند...و فقط تو ماندی و کویر بی من
چقدر کویر را میدانم!نادیده!حتی بدون اینکه عکسی از آن گرفته باشم!زیبا بودند. سبز باشی.
ارسال یک نظر
۲ نظر:
يك شب انگار عده اي آشنا
با بيل و كلنگ و گهواره آمدند
تمام روياهايم را واژه به واژه ويران كردند...و فقط تو ماندی و کویر بی من
چقدر کویر را میدانم!
نادیده!
حتی بدون اینکه عکسی از آن گرفته باشم!
زیبا بودند. سبز باشی.
ارسال یک نظر