دولت ؟ دولت چیست ؟ پس اکنون گوش با من دارید تا کلام خویش را
درباره ی مرگ ملت ها در میان گذارم . دولت نام سردترین همه ی
هیولاهای سرد است و به سردی دروغ می گوید و این دروغ از دهان اش
برون می خزد که (من دولت ، همان ملت ام). این دروغ است ! آنان که
ملت ها را آفریدند وبر فرازشان ایمانی و عشقی آویختند ، آفرینندگان بودند
و اینسان زندگی را خدمت گزاردند. اما نابودگران اند آنان که بهر بسیاری
دام می نهند و دولت می نامندش : اینان یک تیغ و یکصد آز بر فراز آنان
می آویزند . آنجا که هنوز ملتی برجاست ، دولتی در کار نیست و از او
چون چشم بد و زیر پا نهادن سنت ها و حقوق بیزاراند. این نشانه را به
دست شما می دهم : هر ملت با زبان نیک وبد خویش سخن می گوید
همسایه اش این زبان را در نمی یابد او این زبان را بر پایه ی سنتها
و حقوق خویش بنا کرده است . اما دولت به همه ی زبان های نیک و بد
دروغ می گوید و هر چه بگوید دروغ است و هر چه دارد دزدی ست! همه
چیزش دروغین است . این جانور گزنده با داندن هایی که دزدیده است
می گزد . اندرونه اش نیز دروغین است . درهم کردن زبان نیک وبد: من
این نشانه را چون نشانه ی دولت به دست شما می دهم براستی ، این نشان
خواست مرگ است ! براستی این اشارتی ست واعظان مرگ را ! ا
چنین گفت زرتشت – فریدریش ویلهلم نیچه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر