۶.۱۷.۱۳۸۶

بت های نو

دولت ؟ دولت چیست ؟ پس اکنون گوش با من دارید تا کلام خویش را درباره ی مرگ ملت ها در میان گذارم . دولت نام سردترین همه ی هیولاهای سرد است و به سردی دروغ می گوید و این دروغ از دهان اش برون می خزد که (من دولت ، همان ملت ام). این دروغ است ! آنان که ملت ها را آفریدند وبر فرازشان ایمانی و عشقی آویختند ، آفرینندگان بودند و اینسان زندگی را خدمت گزاردند. اما نابودگران اند آنان که بهر بسیاری دام می نهند و دولت می نامندش : اینان یک تیغ و یکصد آز بر فراز آنان می آویزند . آنجا که هنوز ملتی برجاست ، دولتی در کار نیست و از او چون چشم بد و زیر پا نهادن سنت ها و حقوق بیزاراند. این نشانه را به دست شما می دهم : هر ملت با زبان نیک وبد خویش سخن می گوید همسایه اش این زبان را در نمی یابد او این زبان را بر پایه ی سنتها و حقوق خویش بنا کرده است . اما دولت به همه ی زبان های نیک و بد دروغ می گوید و هر چه بگوید دروغ است و هر چه دارد دزدی ست! همه چیزش دروغین است . این جانور گزنده با داندن هایی که دزدیده است می گزد . اندرونه اش نیز دروغین است . درهم کردن زبان نیک وبد: من این نشانه را چون نشانه ی دولت به دست شما می دهم براستی ، این نشان خواست مرگ است ! براستی این اشارتی ست واعظان مرگ را ! ا چنین گفت زرتشت – فریدریش ویلهلم نیچه

هیچ نظری موجود نیست: