شما کی در تاریخ اسلام دیده اید که در مملکتی که همه مردمش احساسات
مذهبی دارند به غیر مذهبیها آن اندازه آزادی بدهند که بیایند درمسجد
پیامبر یا درمکه بنشینند وحرف خودشان را آن طور که دلشان میخواهد
بزنند خدا را انکار کنند، منکر پیامبری پیامبر شوند، نماز و حج را رد
کنند و بگویند ما اینها را قبول نداریم در تاریخ اسلام از این نمونه ها ی
درخشان فراوان می بینیم ، به دلیل همین آزادیها بود که اسلام توانست
باقی بماند . اگر در صدر اسلام در جواب کسی که می آمد و می گفت من
خدا را قبول ندارم می گفتند او را بزنید و بکشید ، امروز دیگر اسلامی
وجود نداشت . اسلام به این دلیل باقی ماند ه که با شجاعت و با صراحت
با افکار مخالف مواجه شده است
----------------
مطهری - پیرامون انقلاب اسلامی
۲ نظر:
نوشته جالبی است اما آنچه که مرحوم مطهری گفته اند مطلقا واقعیت و سندیت ندارند . متاسفانه حقایق تاریخی دقیقا نقطه مقابل فرمایشات ایشان را نشان می دهند
بسم الله الرحمان الرحیم
سلام
حسین بن علی گفت مرا دعوت کردید
آمدم
نمی خواهید
برمی گردم
علی حتا در میدان جنگ اجازه داد دیگران نظر بدهند
هنوز سندش را نیافتم و پرس و جویم هم نتیجه ی قطعی نداده ولی گمان کنم در اینترنت در جایی خواندم علی حاکم به شهرهای مختلف می فرستاده می گفته بیرون دروازه بایست و بگو من فرستاده ی علی هستم اگر مرا می خواهید وارد شوم وگرنه فرد دیگری را برای شما بفرستد
علی می گفت من منزه نیست از خطا کردن
نه که واقعاً منزه نباشد
بلکه
برای حد اکثر مشارکت کردن مردم در مسائل اجتماعی
علی
که طبق شیعه
حجت خدا و صاحب عصمت و علم الاهی است
گفت منزه نیست از خطا
چرا؟
اگر می گفت من منزهم از خطا و ای مردم خفه شوید و نقد و انتقاد نکنید
مردم چه گونه به گوششان می خورد و چه گونه یاد می گرفتند انتقاد به حاکم را؟
چرا عثمان نگفت من منزه نیستم از خطا؟
عثمان مشارکت مردم در مسائل اجتماعی را نمی خواست
اطاعت می خواست
قدرت می خواست
چرا الان آقای مصباح یزدی می گوید راه انتقاد به رهبر مکاتبه با دبیرخانه ی خبرگان است؟
چرا فلان عالم دینی ی حکومتی
این سخن مولا علی را
که مرا در خلوت و جلوت انتقاد کنید
با نیشخند مطرح می کند و می گوید قصد گویندگان این روایت براندازی است؟
من از لحاظ دیکتاتورستیزی در صفی هستم متحد با عبداللطیف و بسی افراد دیگر
ولی عبداللطیف مفاهیم و مباحث خدا و نبوت عامه و نبوت خاصه و حجت خدا و قرآن و امام را دست کم می گیرد
اسلام را مانند مسیحیت می داند
محمدهادی ی معرفت
بينات، زمستان 1383، ش 44؛ ص 64: «قرآن اگر معترض مسائل علمي هم شده باشد، مقصود کلام نبوده است بلکه تراوشي است. متکلّم چون مُهيمن به اسرار خلقت است ولو در بُعد خاصي حرف مي¬زند گاهي عباراتي در بين کلام دارد که حاکي از علم سرشار اوست و فقط مخاطبان خاص و علما آن را مي¬فهمند ... مثلاً حضرت امير (ع) در يکي از خطبه¬ها تصريح مي¬فرمايد که انسان با استخوان مي¬شنود. همين مسأله باعث شيعه شدن يک دانشمند فرانسوي در اوائل قرن بيستم شد، اما حضرت نمي¬خواستند اعجازآفريني کنند بلکه به خاطر احاطة علمي¬شان در بين کلام، يک مسألة علمي را مطرح مي¬کند ...»
***
با شیخ عبدالحمید واسطی تلفنی صحبت کردم
روایات یادشده
دو روایت است در باب مکان نمازگزار
در وسائل الشیعه
و روایتی دیگر در جای دیگر
شاید جمعهاً سه چهار روایت
گفت این قدر می داند که ابتدا سند روایت را بررسی کند و سپس حرف بزند
دلالتش هم خب البته نیاز به آگاهیها و بحثهای جانبی دارد
ارسال یک نظر